مهدی آرش: آگاهی یک امر اکتسابی است که یا به صورت مستقیم در نهادهای تحصیلی و مطالعه حاصل میشود یا به صورت غیرمستقیم به واسطهی انباشت تجربه بدست میآید. اما آگاهی که از طریق تجربه حاصل میشود دقیقا همان آگاهی نیست که از طریق مطالعه حاصل میشود. مطالعه یک امر ذهنی است که انباشت آن، ممکن درونی شود و در رفتار شخص قابل مشاهده باشد یا اینکه صرفا بهصورت تئوریک و کاربردی در ذهن شخص باقی بماند و در صورت لزوم از آن استفاده کند. تجربه اما خواه ناخواه در عملکرد شخص قابل مشاهده است. چیزی که در هر دو نوع این آگاهی مشترک است، میزان قابل توجهی از انعطاف در مقابل پدیدهها یا حتی تجربیات متفاوت است. تجربه هم مشروط بر اینکه گسترده باشد؛ مثلا از سفرهای زیاد ناشی شده باشد. فقط به شرط گستردهگی است که تجربه در شخص انعطاف خلق میکند یا از قطعیت گزارههای ذهنی و پیشداوریهایش میکاهد. مطالعه نیز فقط در صورتی که از گستردهگی بهرهای برده باشد، به عدم اطمینان یا کاهش سطح قطعیت گزارههای ذهنی شخص منجر میشود. مثلا کسی که تمام عمرش را در روستایی سپری کرده و از سطوح مختلف زندگی مردم در روستاهای دیگر، شهرها و کشورهای دیگر آگاه نشده است، نسبت به باورهایش نهتنها تردید نکرده است بلکه با قطعیت تمام از روش زندگی و گزارههای ذهنیاش دفاع میکند. در مطالعه نیز این امر صدق میکند: کسی که تمام عمرش فقط انجیل و کتابهای ایجابی در رابطه به انجیل را خوانده است، نه تنها باورش به مسحیت را به پرسش نگرفته است بلکه بر قطعیت گزارههای ذهنیاش افزوده است. منظور از گستردهگی در این است که شخص تجربهکننده یا دانشجو و تحصیلیافته با سفر به دور دستها و مطالعه کتابهایی از هر دست، قطعیت باورها و گزارههای ذهن, ...ادامه مطلب